جدول جو
جدول جو

معنی غریب شمردن - جستجوی لغت در جدول جو

غریب شمردن
(دَ گَ دَ)
عجیب و نادر شمردن. استغراب. رجوع به غریب شود
لغت نامه دهخدا
غریب شمردن
عجیب دانستن شگفت انگیز انگاشتن استغراب
تصویری از غریب شمردن
تصویر غریب شمردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غریب آمدن
تصویر غریب آمدن
شگفت انگیز و عجیب به نظر رسیدن
فرهنگ فارسی عمید
(کَ دَ)
ظن حرص بردن به کسی:
چو بینند کاری به دستت در است
حریصت شمارند و دنیاپرست.
(بوستان)
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ)
عجیب جلوه کردن. شگفت به نظر آمدن. غریب آمدن:
مینماید عکس می در رنگ روی مهوشت
همچو برگ ارغوان بر صفحۀ نسرین غریب.
حافظ.
رجوع به غریب آمدن شود
لغت نامه دهخدا
(دَ غَ/ غِ تَ)
شگفت آمدن. عجیب به نظر آمدن. شگفت جلوه گر شدن. غریب نمودن. استغراب. (تاج المصادر بیهقی) :
غریب نآیدش از من غریو گر شب و روز
بناله رعد غریوانم و به صورت غرو.
کسائی.
نه آن میوه ای کو غریب آیدت
کزو تا توانی نصیب آیدت.
نظامی.
رجوع به غریب نمودن شود
لغت نامه دهخدا
(مَ دَ)
عیب گرفتن. بد شمردن نقائص و بدیها:
سعدی دلاوری و زبان آوری مکن
تا عیب نشمرند بزرگان خرده دان.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(دَ کَ دَ)
غریب گردیدن. غرابت. (تاج المصادر بیهقی). اغتراب. رجوع به معانی غریب شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از غریب نمودن
تصویر غریب نمودن
عجیب جلوه کردن، شگفت بنظر آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غریب آمدن
تصویر غریب آمدن
شگفت آمدن شگفت آمدن عجیب جلوه کردن استغراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غریب شدن
تصویر غریب شدن
غریب گردیدن غربت گزیدن اغتراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غریب آمدن
تصویر غریب آمدن
((~. مَ دَ))
عجیب به نظر آمدن
فرهنگ فارسی معین